Actions

نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست

From IQBAL

نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست

نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست

بخاشاکم شرار افتادہ باد صبحدم تیز است

ندارد عشق سامانی ولیکن تیشہ ئی دارد

خراشد سینۂ کہسار و پاک از خون پرویز است

مرا در دل خلید این نکتہ از مرد ادا دانی

ز معشوقان نگہ کاری تر از حرف دلاویز است

بہ بالینم بیا، یکدم نشین، کز درد مہجوری

تہی پیمانہ بزم ترا پیمانہ لبریز است

بہ بستان جلوہ دادم آتش داغ جدائی را

نسیمش تیز تر می سازد و شبنم غلط ریز است

اشارتہای پنہان خانمان برہم زند لیکن

مرا آن غمزہ می باید کہ بیباک است و خونریز است

نشیمن ہر دو را در آب و گل لیکن چہ رازست این

خرد را صحبت گل خوشتر آید دل کم آمیز است

مرا بنگر کہ در ہندوستان دیگر نمی بینی

برہمن زادہ ئی رمز آشنای روم و تبریز است