Actions

بینی جہان را خود را نبینی

From IQBAL

بینی جہان را خود را نبینی

بینی جہان را خود را نبینی

تا چند نادان غافل نشینی

نور قدیمی شب را بر افروز

دست کلیمی در آستینی

بیرون قدم نہ از دور آفاق

تو پیش ازینی تو بیش ازینی

از مرگ ترسی اے زندہ جاوید؟

مرگ است صیدی تو در کمینی

جانی کہ بخشد دیگر نگیرند

آدم بمیرد از بی یقینی

صورت گری را از من بیاموز

شاید کہ خود را باز آفرینی